نویسنده: محسن بانژاد *
جهت گیری های سابقاً ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی در صحنه بین الملل در زمان مدیریت تکنوکرات ها (?? سال بعد از جنگ) چنان «فایده گرایانه» و «ملی گرایانه» تنظیم شده است که تنها در برابر برخی رویدادهای جهان اسلام و آن هم با ملاحظات فراوان و بسیار محدود موضع میگیرد.
برای در مورد چین نوشتن کمی دیر است، اما نوشتن این نکات را بهتر از ننوشتن آن می بینم. این که در چین چه گذشت و میگذرد را نمی دانم، اما آنچه در تهران گذشت حاوی چند نکته بود:
?- توده مردمی اصلاح طلبان که در جنبش سبز دیده شدند، تازه فهمیدند دستگاه دیپلماسی کشور ایدئولوژیک رفتار نمیکند. دستگاه دیپلماسی کشور مدتهاست که ایدئولوژیک رفتار نمیکند ولی دوستان سبز باید از خودشان بپرسند چرا؟ چه نظامی بر این دستگاه حاکم شده است که حتی حضور چهار ساله ی ایدئولوژیک ترین رئیس جمهور در صحنه سیاست خارجی هم نمی تواند رفتار های آن را به معیار اصلی بازگرداند؟
واقعیت این است که جهت گیری های سابقاً ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی در صحنه بین الملل در زمان مدیریت تکنوکرات ها (?? سال بعد از جنگ) چنان «فایده گرایانه» و «ملی گرایانه» تنظیم شده است که تنها در برابر برخی رویدادهای جهان اسلام و آن هم با ملاحظات فراوان و بسیار محدود موضع میگیرد. اگر رفتار سخنگوی وزارت خارجه دولت اصلاحات با دولت مهرورزی را مقایسه کنیم شاید به این شباهت راهبردی پی ببریم. واکنش دولت های هشتم و نهم در برابر وقایع کشمیر، ترکیه، کویت، چچن، اوستیا، عراق، افغانستان، یمن، حجاز، سومالی و … واکنشهایی بسیار سرد، غیر ایدئولوژیک، مبتنی بر روابط دوجانبه با کشور مورد نظر، اساساً محافظه کارانه و بدون هیاهو و جنجال بوده است.
?- توده سبزی که شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین سر میدهد، اصلا استکبار ستیز نیست. این توده سبز قرابت موطنی با امپریالیسم دارد، رسانه اش BBC است، مرجع تقلیدش هیلاری کلینتون و حضرت باراک اوباماست. اگر این توده بخواهد برادری خود را ثابت کند باید «مرگ بر آمریکا» را همراه «الله اکبر» گفتنهای نیمه شب از پشت بامها فریاد کند. متاسفانه پیاده نظام امپریالیسم شدن به معنای آزادی خواهی نیست.
?- به اشارت و اجمال به این نکته اشاره میکنیم که جنبش سبز برای «مخالف بودن با حاکمیت»، زیر بیرق کسانی سینه می زنند که خود «عامل انحراف حاکمیت» هستند، چه از جمهوریت و چه از اسلامیت.
جریانی که امروز فریاد مرگ بر چین سر میدهد باید از دوستان عموماً «خط امامی!» مانند آقای هاشمی و محتشمی پور و کروبی بپرسد که چرا «چین برای ما متحد استراتژیک شده است؟» و چرا شعار «نه شرقی نه غربی» در این ?? سال پایمال بی ایمانی مسئولین شده است؟ حال چه شده است که پیروان همان تکنوکرات ها، که ?? سال در برابر این رویه نادرست سکوت کردند امروز برای مردم چین اشک ماتم می ریزند و نوحه عزا سر میدهند؟
4- مرگ بر روسیه و مرگ بر چین در نماز جمعه ای گفته شد که امام اش سردمدار رابطه با شرق بوده است. اینکه چه قدر مواضع نظام در مورد شرق، به شخص آقای هاشمی مربوط است و چقدر به مواضع استراتژیک و راهبردی نظام بحث مفصلی می طلبد و اینکه اصلا همه مواضع راهبردی نظام، منطبق با قرآن و سیره ائمه طاهرین است هم بحث مفصلی می طلبد و اینکه تناقضات رفتاری نظام با رفتار بنیان گذار نظام دست پخت آقایان تکنوکرات است یا حرکت جوهری نظام هم در این مقال نمی گنجد.
?- کشور چین برادر ما نیست، همچنان که روسیه نیست، همچنان که هندوراس و کلمبیا و مکزیک نیستند. اما هیچ کدام از این کشورها در امور داخلی ما دخالت نکردند. مرگ بر انگلیس و مرگ بر آمریکا که سالهاست در امور داخلی ما دخالت می کنند و حاکمیت ملی و استقلال ما را زیر سوال می برند. ننگ باد بر جنبش سبزی که «مرگ بر انگلیس» نگوید، ننگ باد!
رفتار جنبش سبز در مورد وقایع چین نشان داد که این جنبش اساسا خاستگاه غربی دارد. و آقایان مسئولان سیاسی و فرهنگی و رسانه ای باید پاسخ گو باشند که چرا بخش اعظمی از رای دهندگان تهرانی در دهه چهارم انقلاب، باید تا این حد حلقه به گوش BBC و هیلاری کلینتون باشند؟ آیا آقای هاشمی نباید پاسخ گو باشند که در این ?? سال مدیریت چه بر سر فرهنگ و بینش مردم آمده است که کار بدین جا رسیده است؟ آیا آقایان «خط امامی!» نباید از خود بپرسند که چه شده است که این همه «ضد انقلاب» در تهران و شهرهای بزرگ بار آمده است؟ البته از میرحسین ای که رسانه اش BBC است انتظاری نمی رود و روی سخن با بزرگان اصلاحات است که هنوز نیمچه پای بندی به قانون و نظام دارند و هنوز دم از «امام» می زنند!
* به نقل از وبلاگ شخصی نویسنده